کد مطلب:314858 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

امشب در کربلا بمانید آن زن را به حرم ببرید
سید سلیمان سید حسن آل ضیاءالدین در مغازه مهر و تسبیح فروشی در درب قبله امام حسین (علیه السلام) در حضور جمعی از زائران سعودی و ایرانی و بعضی فرزندانش چنین نقل كرد:

در سال 1950 میلادی كنار دروازه ورودی با عده ای از خدام حرم نشسته بودم شب جمعه بودم در مسیر راه زائرانی كه از طویرج وارد كربلا می شوند. ناگهان دیدیم زنی را كه در میان چادری پیچیده و او را حمل نمودند. شوهرش و عده ای از بستگانش او را همراهی می كردند. شوهرش آن زن از من سوال كرد: ایستگاه ماشین های بغداد كجاست؟ پس از آن كه سوالاتی از او نمودم معلوم شد همسرش به شدت مریض شده و قصد كرده كه او را برای معالجه به بغداد ببرد. سید سلیمان سید حسن آل ضیاءالدین می گوید: به آن مرد گفتم: امشب شب جمعه است، همه مردم از همه جا می آیند كربلا چون شب جمعه شب زیارتی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و حضرت عباس (علیه السلام) است، و شما در چنین شب با بركتی عازم بغداد هستند و كربلا را ترك می كنند امشب در كربلا بمانید و آن زن بیمار را به حرم بیاورید و من او را به امید شفا به ضریح می بندم و گفتم: فردا هر جا كه میل دارید بروید. آن ها پذیرفتند و من هم او را آوردم به حرم آن زن را به ضریح و مقداری از آب شفا. كه معمولا بر قفل ضریح می ریزند. و به بیماران دهند. به او دادم. آن زن هم مقداری از آن آب شفا به بدنش مالید و من دعا كردم و به واسطه آقا ابوالفضل العباس (علیه السلام) قمر بنی هاشم (علیه السلام) شفای او را از خدا خواستم، و او را در حرم مطهر گذاشتم و خودم از حرم خارج شدم.



[ صفحه 394]



فردا صبح آمدم و چون وارد حرم مطهر شدم از طرف در قبله دیدم همان زن خود را به دست و پای من انداخته و مرا دعا می كند. گفتم: خانم چه شده است؟ در پاسخ گفت: من همان زنی هستم كه روز گذشته مرا به ضریح بستی. خداوند به واسطه شفاعت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) مرا شفا داد. و بنا بود كه مرا ببرید به بغداد اما هم اكنون من به وطن خود بر می گردم. ناگفته نماند كه این زن از اهالی سماوه (یكی از استان های عراق) است.